پلک هایم در تمنای خواب جـِر خورده اند
قدم به درون می گذارم
آن جا که حتی نور نیز پا نگذاشته است
در این خلوت
می آفرینم شکوه و معجزه را
این منم که قطره قطره باریدم
و ذره ذره ساخته شدم
من شاهکار ابدی خویشم
تکه تکه ام
را از عشق ساخته ام
و از رنج هایی که تقدیر بر من روا داشت
من از هیچ خود را یافتم و بافتم
حال دیگر می نویسم برای نخوانده شدن
نخواندن هایی که برای خودم خواندنی ترند
یه پسر باحال...برچسب : نویسنده : samar adnanbayg بازدید : 156